۴ نوع از فرهنگهای سازمانی موفق
گاهی اوقات که گوشتان به صحبت افراد میخورد، سوالی را در بین گفتوگو ها میبینید: «فرهنگ سازمانی شرکتت چیه؟»
در بین جواب این سوال ممکن است این کلمات را هم بشنوید: «خیلی دوستانه. میز پینگپنگ. صندلیهای راحت و پفی»
ولی فرهنگ سازمانی چیزی بیشتر از فضای دوستانه و دفتر شیک و باحال است. در این مقاله میخواهیم فرهنگ سازمانی را بررسی کنیم و انواع مختلف آن را توضیح دهیم، اینطور دیدگاه درستی به آن پیدا میکنید و بر این آگاه میشوید که چرا اهمیت به آن مهم است.
استیفن رابینز در کتاب مدریت رفتار سازمانی، فرهنگ سازمانی را سامانهای از مفاهیم مشترک در میان کارکنان یک سازمان که آن را از باقی سازمانها تمایز میبخشد معنا میکند.
فرهنگ سازمانی یکی از بخشهای ضروری هر سازمان است. درواقع فرهنگ سازمانی ارزشها، رفتارها و دیدگاه کلی افراد شرکت است که به اکوسیستم یک سازمان گره خورده.
بگذارید روی یکی از مفاهیم بالا کمی تمرکز کنیم «ارزش». این مفهوم را میتوان چتری بر روی تمام سازمان تصور کرد، همینطور نیازی برای رفتار بین کارکنان نیز به حساب میاید.
برای نمونه، شرکت شما شاید استقلال را ارزش قرار داده باشد. در یک مقیاس بزرگ، شما باید برای پیادهسازی این ارزش به مدیر ها اجازه دهید با کمترین دخالت تیم خود را مدیریت کنند. اگر بخواهیم صادق باشیم، شما برای رخنه این ارزش در ذات سازمان، نیاز دارید تا تمام کارکنان از کارآموزان گرفته تا مدیران ارشد استقلال را در برنامه و کارشان ببینند و حس کنند.
فرهنگ سازمانی چیست؟
برای رسیدن به اهداف موردنظر سازمان ضروری است تا تمایزی بین ارزش و رفتار قائل بشویم. ممکن است ارزش شما مهربانی باشد اما اگر واقعا میخواهید فرهنگ مهربانی را جا بیندازید، باید اطمینان حاصل کنید که همه کارکنان رفتار و کردار مقرر شده را دنبال کنند. مهربانی میتواند مفاهیم و ابعاد زیادی داشته باشد از سیگار کشیدنهای زمستان و استراحت بگیرید تا ایده پردازی در جلسات. اگر ارزشهایتان در رفتار روزنامه کارکنان نمود پیدا نکند شما هرگز فرهنگی که میخواهید را نمیتوانید در سازمان ایجاد کنید.
انواع فرهنگهای سازمانی
پروفسور Robert E. Quinn و Kim S. Cameron از دانشگاه بیزنس میشیگان Organizational Culture Assessment Instrument (ابزار ارزیابی فرهنگ سازمانی) یا با اختصار OCAI را طراحی کردهاند. آنها با بررسی تحقیقاتشان در این زمینه به چهار نوع فرهنگ سازمانی مختلف رسیدهاند. اما باید این نکته را ذکر کرد که اکثر سازمانها ترکیبی از این فرهنگها را دارا هستند. حال به بررسی این چهار فرهنگ میپردازیم.
فرهنگ اتحاد
فرهنگ اتحاد یک فرهنگ خانواده محور است. افراد با اعضای دیگر سازمان با رفاقت و احترام رفتار میکنند و مدیران به عنوان یک منتور نظارهگر آنها میشوند. اهمیت خاصی بر تیم محوری و مشارکتی کارکنان نیز در این فرهنگ وجود دارد.
دپارتمان روابط عمومی نیر نقشی اساسی در این فرهنگ پیاده سازی روشهایی برای تشویق افراد به سمت کار تیمی و همبستگی بین اعضا را ایفا میکنند. شاید روابط انسانی بین استارتاپهای کوچک را بتوان مثال خوبی به عنوان فرهنگ اتحاد دانست. برای نمونه، Propellernet یک آژانس دیجیتال مارکتینگ مستقر در برینگتون که مدت طولانیای است که جزو بهترین شرکتهای اروپایی برای کار کردن به حساب میاید در این مورد نقل کردهاست که: «اهمیت به سلامتی و تندرستی تیم ما، کار سخت چالشانگیز، درگیرسازی و الهام بخشیدن به آنها و داشتن یک برنامه کاری که تمرکزاش بر روی واقعی سازی رویاهایشان است عامل موفقیت ما در این زمینه است»
فرهنگ دموکراسی
این فرهنگ آورنده فضایی نوآور، پویا و خلاق در سازمان است. برخلاف باقی فرهنگها، فرهنگ دموکراسی خواهان آزادی و نوآوری فردی است. در این فرهنگ کارکنان تشویق به آزمایش و دادن ایدههای جدید میشوند و البته مدیران ریسک پذیری خوبی دارند. در نهایت هدف سازمان رشد و ساخت محصولا جدید است. معیار اندازه گیری آن هم این است که آیا میتوانند نیازهای بازار را پیش بینی کنند و برای تقاضای آن راه حل هایی بسازند یا نه؟
اپل یک نمونه خوب از فرهنگ دموکراسی است؛ استیو جابز بنیان گذار اپل یک بار گفت ” ما افرادی را استخدام میکنیم که میخواهند بهترینها را در دنیا بسازند” اپل تاکید خود را بر روی نوآوری و خلاقیت گذاشته است.
فرهنگ تجارت
یک فرهنگ تجاری تاکید خود را بر روی آماده سازی فرایندها میگذارد. این فرهنگ بر اساس ماهیت رقابتیای که دارد بین کارمندان و حتی مدیران سازمان رقابت ایجاد میکند. در این روش رقابت و رسیدن به اهداف محرکه اصلی است و البته یک توجه استوار بر روی پیروزی. در نهایت ، معیار موفقیت این روش میزان نفوذ در بازار و سهم بازار شرکت است.
اوارکل یک نمونه موفق از فرهنگ تجاری است. مدیر اجرایی و هم بنیان گذار اوراکل لری الیسون در مصاحبهای گفت: «من معتاد بردنم. هرچقدر بیشتر ببری، بیشتر میخوای ببری»
فرهنگ سلسله مراتب
مراتب سفت و سخت سازمانی کاملا منطبق بر فرهنگ سلسله مراتبی هستند. کار یک مدیردر درجه اول اطمنیان حاصل کردن از دنبالهروی درست مراحل توسط کارمندان است. در فرهنگ سلسله مراتبی، توجه زیادی بر بهرهوری و یکنواختی کیفیت روند کار است. هدف سازمان حول اجرای بی نقص، نتایج و هزینه کم میچرخد. یک فرهنگ سلسه مراتبی بر حل باقاعده مشکلات و کنترل فرایند به منطور کارکرد موثر سازمان تکیه میکند.
سازمانهای دیوانسالاری (Bureaucratic organizations) مثل برگر کینگ از نمونههای خوب موفق سازمانهای سلسله مراتبی بهحساب میآیند.